شب تیره و ره دراز و من حیران فانوس گرفته او به راه من بر شعله ی بی شکیبِ فانوسش وحشت زده می دود نگاه من بر ما چه گذشت؟کس چه می داند دربستر سبزه های تَر دامان گویی که لبش به گردنم آویخت الماس هزار بوسه ی سوزان بر ما چه گذشت؟کس چه می داند من او شدم...او خروش دریاها من بوته ی وحشی نیازی گرم او زمزه ی نسیم صحراها من تشنه میان بازوان او همچون علفی ز شوق روییدم تا عطر شکوفه های لرزان را در جام شبِ شکفته نوشیدم باران ستاره ریخت بر مویم از شاخه ی تک درخت خاموشی در بستر سبزه های تَر دامان من ماندم و شعله های آغوشی می ترسم از این نسیم بی پروا گر با تنم این چنین در آویزد ترسم که ز پیکرم میان جمع عطر علف فشرده بر خیزد! نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesتير 1391خرداد 1391 فروردين 1391 AuthorsAmir-MerilaLinks
❤ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ☀کلبه ی رویایی❤ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ☀
Specific![]() ![]() ![]() LinkDump
حمل ماینر از چین به ایران
کاربران آنلاين:
بازديدها :
|